کورشکورش، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره

بهونه ی زیبای زندگی

مادر

  از طرف کورش به همه مامان های مهربون   مادر، تو رفیع ترین داستان حیات منی. تو به من درس زندگی آموختی. تو چون پروانه سوختی و چون شمع گداختی و مهربانانه با سختی های من ساختی. مادر، ستاره ها نمایی از نگاه توست و مهتاب پرتوی از عطوفتت، و سپیده حکایتی از صداقتت. قلم از نگارش شُکوه تو ناتوان است و هزاران شعر در ستایش مدح تو اندک. مادر، اگر نمی توانم کوشش هایت را ارج نهم و محبت هایت را سپاس گزارم، پوزش بی کرانم را همراه با دسته گلی از هزاران تبریک، بپذیر. فروغ تو تا انتهای زمان جاوید و روزت تا پایان روزگار، مبارک باد.   ...
23 ارديبهشت 1391

بازی های جدید

کورش مامان روز به روز کارهای جدید انجام میدی و شیطون تر میشی  امروز یاد گرفتی ماشینت حرکت بدی تمام وقت دور خونه ماشینت هل میدی بعضی وقتا وسایلت داخلش  میذاری و حرکتش میدی    بازی دیگه توپ بازی توپت بر میداری بالا و پایین میندازی و یا به دیوار میزنی  الهی من قربونت برم با این بازیهات ...
16 ارديبهشت 1391

کوتاه کردن موها

مامان جونم امروز با هم رفتیم حمام حسابی هم اب بازی کردی   وقتی از حمام اومدیم بیرون حسابی خسته شدی سریع خوابت برد مثل یک فرشته کوچولو   وقتی خواب بودی بالا سرت نشسته بودم دیدم موهات خیلی بلند شده وقتی هم بیداری نمیذاری کسی دست به سرت بزنه تصمیم گرفتم تا خوابی خودم برات کوتاه کنم    راستی تا امروز مو هیچ کس کوتاه نکرده بودم خلاصه تا اونجایی که جا داشت کوتاه کردم وقتی بیدار شدی موهات دیدم عالی شده بود البته این نظر خودم فقط خوب شد بابا نیست تا بگه چرا پسرم اینجوریش کردی ؟ خوب عوضش دیگه گرمت نمیشه . ستاد روحیه دهی .......   ...
13 ارديبهشت 1391

اب بازی

عزیزم از وقتی اومدیم خونه مامان لیدا خیلی شیطون شدی  نمی دونم وقتی بریم خونه خودمون من چه جوری حریف شما بشم  همش در حال شیطونی هستی . الان چند روز فقط میخواهی اب بازی کنی هر جا اب باشه یا شیر اب باز بشه عزیز دلم اونجاست      یا دست هر کی شد میگیری و با اشاره بهشون حیاط نشون میدی وقتی میری تو حیاط شیر اب نشون میدی  تا برات باز کنن بازم راضی نمیشی حالا دستات زیرش میگیری و کامل خودت خیس میکنی بعدش اشاره میکنی باغچه اب بدیم    اب دادن باغچه هم که تموم شد دوباره اشاره میکنی از سر شروع کنیم . بعدش میای تو خونه گریه ای سر میدی که خدا میدونه 2  روز قبل عمو مصطفی اوم...
12 ارديبهشت 1391

عشق بستنی

مهربونم شما علاقه خاصی به بستنی داری هر مدل از بستنی باشه دوست داری بخوری برات فرقی نداره  منم به خاطر شما مجبورم نخورم  اینقدر دوست داری که وقتی میریم مغازه از بغلش رد میشیم اشاره میکنی که من اینا رو میخوام من فدای این کارهای شما بشم     ...
10 ارديبهشت 1391

هنرهای عزیز دلم

پسر نازم هر روز یک هنر رو میکنی     امروز از وقتی بیدار شدی خودت شکل موش میکنی    چشمات جمع میکنی و دماغت رو هم جمع میکنی و لب دهانتم غنچه میکنی  الهی فدات بشم با این هنرات   شرمنده اخلاق ورزشی شما  اگه کیفییت عکسها خوب نیست چون با گوشی گرفتم وشما هم به سختی جلو گوشی موش شدی میخواستی گوشی بگیری       ...
9 ارديبهشت 1391

تنوع غذا

عزیزم یک هفته هستش تنوع غذایی بهت دادم تا یک هفته قبل درست مثل دستور  خانه بهداشت عمل میکردم الان دیگه علاوه بر زرده تخم مرغ البته به زور میخوردی کمی سفیده تخم مرغ هم بهت میدم     سوپ هم کامل با دستگاه له میکردم و به زور میخوابیدی بهت میدادم الان دیگه کل سوپ تو له نمیکنم فقط مرغ یا گوشتش بقیه رو میذارم کاملا پخته بشه وقتی هم میخوام بهت بدم نشسته ای میدم بعضی وقتا هم موقع ناهار خوردن غذاهای سر میز بهت میدم با بازی کردن میخوری   راستی یادم رفت کلا از اول تا حالا هر چی بخوای بخوری باید برنامه فیتیله هم حتما باشه وگرنه نمیخوری برای همین هر هفته این برنامه رو من پر میکنم تا هر موقع نیاز شد بزارم...
9 ارديبهشت 1391

چت کردن

   کورش جون هر موقع به  بابا محمد زنگ میزنم  یا اون زنگ میزن شما اصلا زیر بار نمیری تا باهاش صحبت کنی تا گوشی میارم سریع فرار میکنی تا باهاش صحبت نکنی برای این کارات بابا محمد گفت با همدیگه هماهنگ کنیم تا چت کنیم تا شاید شما حضوری صحبت کنی  وقتی بابا محمد تو لب تاپ دیدی تعجب کردی نگاش کردی و بابا گفتی سریع رفتی چندبار با خواهش اومدی یه نگاه کردی ودوباره رفتی ...
9 ارديبهشت 1391

پارک

کورش مامان امروز خیلی بهونه میگرفتی      منم کارت کردم با هم رفتیم پارک نزدیک خونه مامان لیدا        مثل همیشه بغلت کردم ولی شما بهت برخورد میخواستی نشون بدی مردی شدی ویه جورایی نشونم دادی میخواهی خودت راه بری    منم دستت گرفتم با هم حرکت کردیم به پارک که رسیدیم اول بچه هارو دیدی بعد سوار سرسر شدی   البته منم یه کوچولو کمک کردم دستت گرفتم تا نیفتی بعد سوار تاپ شدی با کمک هم مشغول بازی بودی  بعد الاکلنگ هم بازی کردی      چند تا پسر دیدی که توپ بازی میکنن خواستی بری قاطی اونا نذاشتم ناراحت شدی دیگه بازی نکردی یه بار نگات به ...
6 ارديبهشت 1391

سالگرد چشن

  هروز با شوق ديدنت چشم ميگشايم و وقتي تو را در كنارم ميبينم دوست دارم بارها و بارها در برابر معبود زانو بزنم و سجده شكر كنم كه چون تويي را به من هديه داد سالروز آغاز با هم بودمان مبارك     عزیزم امروز ساگرد چشن من و بابا محمد هووووووووووووررررررررررااااااااااااااااااااا امسال  سال که در کنار هم زندگی میکنیم محمدم امسال اولین سالی که روز به این مهمی در کنارم نیستی منم از همین جا با تمام وجودم بهت میگم عاشقتم و من خوشبخت ترین زن دنیا هستم در کنار تو امیدوارم تا اخرین نفسم در کنار تو باشم ...
3 ارديبهشت 1391